سناریو گربه وحشی من

باجی:ا/ت حالت خوبه کاریت نکرد
ا/ت:ن نه با باجی سان ممنون که ن نگرانمین من خو خوبم☺️
چیفیو:خوداروشکر چرا به من نگفتی دارن تو مدرسه اذیتت میکنن😕
ا/ت:خو خوب ترسیده بودم تهدیدم کرده بودن اگه بهت چیزی بگم منو تا سر حد مرگ میزدند😟
چیفیو:واسه همین بود که همیشه با صورت کبود میومدی خونه😮‍💨
باجی زیر لب گفت:اشغالا همشونو میکشم😡
ا/ت:باجی سان چیزی گفتید🤨
باجی:نه نه عزیزم چیزی نگفتم☺️

اندر ذهن ا/ت

چی وای خدا الان باجی به من گفت عزیزم وایییی دآرم از خوشحالی گش موکولم😖😖😖

از زبان راوی:

ا/ت در خیالات خود بود که با صدای چیفیو به خودش آمد

چیفیو:ا/ت ا/ت کجایی خوبی
ا/ت:چی کی کجا چی من اره خوبم چطور
چیفیو:هرچی صدات میکنم جواب نمیدی خو😮‍💨
ا/ت:ببخشید ببخشید نشنیدم خو حالا چی میخواستی بگی
چیفیو:.....



ببخشید اگه بد شد🥲
دیدگاه ها (۱)

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

وقتی به ران و ریندو متوجه میشن داری گریه میکنیران‌ : ات چیزی...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط